مقاله روانشناسی یادگیری
روشهای تحقیق در روانشناسی یادگیری سنجش یادگیری و تحقیق درباره آن دشوار است و این دشواری به این دلیل است که این پدیده به صورت مستقیم قابل مشاهده نیست ، بلکه از نتایج و پیامدهای آن می توان به وجود آن پی برد .
پاسخگویی به سوالات ذیل جهت تعیین شرایط پژوهش ضروری است : چه کسانی در پژوهش شرکت می کنند ؟ مطالعه مورد نظر در چه محیطی انجام می گیرد ؟ از چه شیوه هایی برای بررسی استفاده خواهد شد ؟ چه متغیر ها و پیامدهایی اندازه گیری می شوند ؟
عمده ترین راههای سنجش نتایج یا پیامدهای یادگیری عبارتست از : مشاهده مستقیم ، پاسخهای کتبی ، پاسخهای شفاهی ، تعیین میزان یادگیری بوسیله دیگران و خود سنجی . مشاهده مستقیم هدف از مشاهده مستقیم تعیین این امر است که آیا یادگیری رخ داده است یا نه ؟ مشاهده مستقیم به شرطی می تواند شاخص روایی از یادگیری باشد که ساده و مشخص بوده و استنباطهای بسیار اندکی را از طرف مشاهده کننده موجب می شود . دشواری های مشاهده مستقیم
1 ـ به دلیل تاکید بر آنچه قابل مشاهده است ، از فرایندهای شناختی وانفعالی زیربنایی رفتار غفلت میشود.
2 ـ اگرچه مشاهده مستقیم رفتار نشان می دهد که یادگیری اتفاق افتاده است ، بروز رفتارهای نامناسب به معنی یادنگرفتن نسبت
پاسخهای کتبی
میزان یادگیری اغلب براساس پاسخهای کتبی ، مانند آزمون ، مشق شب ، مقالات و گزارشها ارزیابی می شود.
هنگامیکه فرض شود ملاکهای واقعی یادگیری ، پاسخهای کتبی اند ، باور معلم این است که فراگیران حداکثر تلاش خود را می کنند و هیچ عامل نا مربوط دیگری ( مانند خستگی ، بیماری و . . . ) بر فرد تاثیر نمی گذارد بنابراین باید این عوامل نا مربوط را که ممکن است بر عملکرد فرد تاثیر بگذارد ، شناسایی و در صورت امکان برطرف کرد .
پاسخهای شفاهی
پاسخهای شفاهی ، بخش جدایی ناپذیر فرهنگ است و مانند پاسخهای کتبی ، تصور معلم این است که پاسخهای شفاهی بازتابی است از آنچه فراگیران می دانند .
این پیش فرض ، همواره قابل اطمینان نیست . در بیان مکنونات درونی ، مشکلات وقتی بوجود می آید که در برگردان کلامی آنچه فرد می داند ، به دلیل ناآشنایی با اصطلاحات ، ترس از صحبت کردن یا دشواری های کلامی ، انتقال به شکل درست صورت نگیرد .
تعیین میزان یادگیری به وسیله دیگران
راه دیگر سنجش یادگیری ، استفاده از نظر افراد دیگر ( معلمان ، والدین ، مدیران ، پژوهشگران ، همسالان و غیره ) و درجه بندی کمیت یا کیفیت یادگیری فراگیران است .
خودسنجی
خود سنجی گزارش است از درجه بندی و یا بیان عباراتی درباره فرد که خود او انجام می دهد این روش به شکلهای مختلفی مانند پرسش نامه ، مصاحبه ، یادآوری برانگیخته شده ، بلند فکرکردن و گفتگو صورت گیرد .
یادگیری و فلسفه
تجربه گرایی در برابر خردگرایی
از چشم اندازه فلسفی ، یادگیری را می توان در بحثهای مربوط به معرفتشناسی دنبال کرد که در این بحثها ، مطالعه منشأ ، ماهیت ، محدودیت و روشهای شناخت مورد توجه است . دو نظریه مهم درباره منشأ شناخت و رابط آن با محیط ، خردگرایی و تجربه گرایی است که به درجات مختلف در نظریه های جدید یادگیری قابل تشخیص است .
خردگرایی
خردگرایی مکتبی است که منبع شناخت را ذهن انسان می داند ، اگرچه انسان اطلاعات خود را از دنیای بیرون به دست می آورد ،ایده ها و افکارش ناشی از کارکرد ذهن است . تفاوت بین ذهن و ماده ، بطور برجسته در دیدگاههای خرد گرا نسبت به شناخت انسان تصویر شده است ، در نظرات افلاطون دیده می شود او معتقد بود که شناخت می تواند مطلق باشد و با استدلال ناب به دست آید . عقاید خرد گرایان در آثار کارت فیلسوف و ریاضی دان نیز مشهود است ، او از « شک » به عنوان روش کاوش گری و تحقیق استفاده کرد . این واقعیت را که می توان شک کرد ، او را به این باور رساند که ذهن ( فکر ) وجود دارد ، چنان که در جمله مشهورش : « فکر می کنم ، سپس هستم » نیز انعکاس یافت .ایمانوئل کانت فیلسوف آلمانی در کتاب نقد خرد ناب به دوگانگی ذهن ، ماده اشاره کرد . دکارت و کانت معتقد بودند که خرد و استدلال بر اطلاعاتی تاثیر می گذارد که از جهان بدست آمده است .
تجربه گرایی
تجربه گرایی به عنوان یگانه منبع شناخت تاکید دارد که این دیدگاه متعلق به ارسطو است . او اصل تداعی را که در روان شناسی در مبحث حافظه بررسی می شود مطرح کرد . یادآوری یک شیء یا مفهوم ، به خاطر آوردن اشیاء یا مفاهیم مشابه یا متفاوت به تجاربی مرتبط است که از لحاظ زمانی یا مکانی به شیء یا مفهوم اصلی نزدیک است . تجربه گرایان از همان ابتدا براین باور بودند که جهان بیرون ، مبنای اثر پذیری انسان است . اغلب آنان با این اندیشه موافق بوده اند که اشیاء یا ایده ها تداعی می شوند تا محرک های پیچیده یا الگوهای ذهنی را به وجود آوردند . لاک ، برکلی ، هیوم و میل از شناخته شده ترین فیلسوفانی اند که از دیدگاه های تجربه گرایان حمایت کرده اند . اگرچه موضع گیریهای فیلسوفان و نظریه های یادگیری بر یکدیگر منطبق نیستند ، رفتار گرایان معمولا تجربه گرا هستند . و یادگیری ها بوسیله نوعی تداعی اتفاق می افتد اما نظریه هایی شناختی بر خردگرایی تاکید دارند .
درک کامل یادگیری انسان
جهت یادگیری فزآینده به آموزش و یادگیری مادام العمر ، دو عامل مهم در رقابت جهانی بین ملتها و شرکتهای تجاری و صنعتی است . این امر موجب افزایش هزینه های آموزشی شده و نیز توجه فزاینده ای را به پیامدها و نتایج آن جلب کرده است . آنچه باید در محیط کار و زندگی اجتماعی آموخت ، مجموعه پیچیده ای از دانش سنتی و جدید ، همراه با مهارتهای زندگی روزمره و تخصصی و انواع گسترده ای از ویژگیهای فردی مانند : انعطاف پذیری ، پذیرندگی ، استقلال ، مسئولیت پذیری و خلاقیت است .
فرآیند اصلی در یادگیری
نخستین قدم در ایجاد درک جامع از یادگیری ، تمیز این نکته که همه یاد گیریها به یکپارچه کردن دو فرآیند کاملا متفاوت ، یعنی
1 ) فرآیند تعامل بیرونی بین فراگیر و محیط اجتماعی ـ فرهنگی یا مادی وی
2 ) فرآیند روان شناختی درونی و نحوه هر دو فرآیند باید به طور فعال درگیر شوند تا یادگیری اتفاق بیفتد . ا
بعاد سه گانه یادگیری
هر نوع یادگیری همواره در برگیرنده سه بعد شناختی ، عاطفی و اجتماعی است . بعد عاطفی یا روان پویایی ، شامل انرژی روانی ، احساسات و انگیزه ماست و وظیفه نهایی این بُعد ، تامین روانی فراگیر و در نتیجه ،توسعه احساسات در فرد به طور هم زمان است . دو بعد شناختی و عاطفی همواره با کششهای نشات گرفته از فرآیند تعامل فعال میشوند و یا فرآیند درونی اکتساب و بسیط ، یکپارچه می شوند . بنابراین همه یادگیری های شناختی ، بوسیله عواطف درگیر ، « احاطه » می شوند یعنی یادگیری بوسیله امیال ، علایق و ضرورت یا اجبار انجام می شود . بعد اجتماعی ( محیط ) تعامل بیرونی است ، مانند مشارکت، ارتباط و همکاری .
انواع یادگیری
چهارنوع یادگیری متفاوت که دربافتهای مختلف فعال و به انواع متفاوتیاز نتایج یادگیری منجر می شود ، عبارتست از : یادگیری تراکمی ، جذب ، انطباق و تبدیلی .
1 ـ یادگیری تراکمی : در سالهای اول زندگی بیشتر است و در سالهای بعد در موقعیتهای خاص اتفاق می افتد و ویژگی این نوع یادگیری ، شکل گیری یا تکوین پراکنده آن است ، یادگیری جدیدی که بخشی از یادگیری های قبلی نیست . شرطی شدن رفتارگرایان در روان شنسی ( در حیوانات ) به این امر اشاره می کند . این مفهوم یادگیری توسط روان شناسی دانمارکی « نیس » ( 1970 ) مطرح شد .
2 ـ یادگیری جذب رایج ترین نوع یادگیری است که عبارتست از : پیوستن به الگوهای مورد نظر به نحوی که بخاطر آوردن یا به کارگیری آنها به شرط جهت یادگیری ذهنی فراگیر به سوی « موضوع » نسبتاً آسان باشد .
3 ـ یادگیری انطباق : این نوع یادگیری ، مستلزم تقسیم کردن طرح واره موجود به اجزاء و انتقال آن است تا موقعیت جدید با آن پیوند یابد . این یادگیری وقتی خوب درک می شود که فرد آن را واقعا درونی کند .
4 ـ یادگیری تبدیلی : یادگیری تبدیلی عمیق و گسترده است و اغلب می توان آن را از لحاظ بدنی و معمولاً به صورت احساس آرامش یا تمدد اعصاب تجربه کرد .
یادگیری از دیدگاه وجودگرایان
درک پدیده یادگیری بستگی به ماهیت انسان و نیز تلقی وی از آن دارد . و پدیده ای است وجودی و تجربی در فلسفه یادگیری بر چند نکته می توان تاکید کرد .
1 ـ جلا کردن یادگیری از علوم اجتماعی و دفاع ازچشم انداز فلسفی متمایز با آن
2 ـ تردید در بسیاری از مفاهیم معرفی شده درباره یادگیری
3 ـ بررسی جنبه هایی از یادگیری که نسبت به آنها غفلت شده ، مانند مذهب و اخلاق
4 ـ تاکید بر ماهیت اجتماعی ، عملی و انفعالی یادگیری .
فرایند یادگیری از دیدگاه وجود گرایان
در بررسیهای سنتی درباره یادگیری دو نظریه برجسته مطرح می شود : خردگرایی و تجربه گرایی از نظر رفتارگرایان ، یادگیری هر تغییر کم و بیش دائمی در رفتار است که در نتیجه تجربه بدست آمده است رویکرد اسکیتر با عنوان « جعبه سیاه » توصیف شده است .
از زمان پاولف پذیرفته شد به یادگیری با رفتار همبسته است . دلایلی بسیاری بر طرد این رویکرد خام رفتار گرایانه وجود دارد ، مهمترین ناتوانی آن در درک ماهیت فردی است و این وجود داشتن در ارتباط با دیگران و درمشارکت به آنان معنی دارد .
نمودار فراگیری جاردیس فراتر رفته و نشان دهنده رویکردهای متفاوت به یادگیری و انواع آن از جمله یادگیری سطحی ـ یادگیری بدون بازاندیشی و یادگیری با بازاندیشی است و تغییرات بنیادی را در نظریه خود بوجود آورد و یادگیری را فرایندی وجودی مطرح کرد. در این برداشت یادگیری ، ترکیبی از فرایندهایی است که در آن ، کل وجود فرد ، شامل جسم (بُعد ارثی ، بدنی و زیستی ) و ذهن ( دانش ، مهارتها ، نگرشها ، ارزشها ، عواطف ، باورهاو احساسات ) در موقعیتی اجتماعی قرار گرفته و تجربه ای را می سازد و در مرحله بعد به فرایندهای شناختی ، عاطفی ، یا عملی تبدیل شده و با نظام روان شناختی فرد یکپارچه می شود .
توجه و یادگیری :
اولین قدم برای یادگیری توجه کردن است . یادگیرندگان نمی توانند چیزهایی را که نشناخته و ادراک نکرده اند ، پردازش کنند .